دکتر پاول ساکس، متخصص بیماریهای عفونی
برتن رُز، پزشک متخصص کلیه و مؤسس شرکت آپتودیت بود. محصول اصلی این شرکت، نرمافزار آپتودیت بود که یک مرجع معتبر اطلاعات پزشکی مبتنی بر شواهد محسوب میشود. کتابهای معروف وی تحت عنوان “فیزیولوژی بالینی اختلالات اسید و باز و الکترولیت”، “پاتوفیزیولوژی بیماریهای کلیه”، و “چکیده پاتوفیزیولوژی کلیه” نیز جزو مراجع معتبر دانشگاهی در سراسر جهان است. وی که در سال ۱۹۹۲ اولین نسخه آپتودیت را بر روی چند فلاپیدیسک خلق کرد، در ۲۴ آوریل ۲۰۲۰ در پی ابتلا به کووید-۱۹ درگذشت. سایت خبری استاتنیوز در تمجید از او نوشت: “استیو جابز پزشکی درگذشت.”
اجازه دهید به مدتها قبل بازگردیم.
زمستان ۱۹۸۶ است. روز مصاحبه دستیاری در بیمارستان بریگهام و زنان. گروهی دانشجوی پزشکی هستیم، نشسته در یک اتاق کنفرانس، روپوش مصاحبه بر تن، درحالیکه دکتر مارشال وُلف دارد توضیح میدهد آن روز چه چیزی در انتظار ما است.
جالب اینکه مارشال نام همه ما را میداند—یکییکی پروندههای ما را میدهد و با صدای بلند اسم میبرد. برنامه امروز در پرونده نوشته شده است. یکی از مصاحبههایم با دکتر برتِن رُز است. نیاز به غلو نیست. او بین دانشجویان معروف است. همه ما کتابش را داریم: فیزیولوژی بالینی اختلالات اسید-باز و الکترولیت.
یکی از همکلاسیها، تیزهوش ولی بیملاحظه، میگوید کتاب رُز برایش دردسرساز بوده است. یک روز با دستیار ارشد بر سر کتواسیدوز دیابتی (DKA) به مشکل میخورد. دستیار ارشد میپرسد چرا مبتلایان به DKA هیپرکالمی دارند. او با اطمینان پاسخ میدهد کمبود انسولین و کشش هیپراسمولار. ولی دستیار ارشد میگوید: “نه، تبادل کاتیونی.” روز بعد کتاب رُز را برایش برده بود. حق با او بوده ولی در نهایت، قضیه به ضررش تمام میشود.
مصاحبه با “باد رُز” بیشک ترسناک است. برتِن رُز در بین دانشجویان به این نام معروف است. ولی همین که او را میبینم، همه چیز تغییر میکند__ حسابی تحویلم می گیرد. هیچوقت یادم نمیرود. کلمه به کلمه، آنچه میگوید به یاد ماندنی است:
– چه چیز پزشکی برایت جالبتر است؟
– بیماریهای عفونی.
– گزینه آخر من است. پر از حفظیات است. من رشتهای را ترجیح میدهم که با فیزیولوژی پایه بتوانی تشخیص دهی. مثل نفرولوژی (لبخند میزند).
– اجازه دارم پاسخم را عوض کنم؟
– خیلی دیر است (خوشبختانه بلند میخندد). خوب، مرا قانع کن. چرا باید یک نفر بیماریهای عفونی را دوست داشته باشد؟
– شاید چون رشتهام در کالج زبان انگلیسی بود. داستان را دوست دارم. و بیماران عفونی اغلب داستانهای بزرگی دارند. مثل بیماری که یک ژرمن شپرد داشت که هر شب بین انگشتانش را لیس میزد و دچار عفونت پاستورلا مولتیسیدای زانو شده بود. اغلب افراد در مورد پاستورلا به گربه فکر میکنند. ولی سگ هم آن را دارد.
– داستان خوبی است. حالبههمزن است ولی خوب است. ولی مجبوری حفظ کنی که سگها پاستورلا دارند. مگر نه؟ می بینی؟ حق با من است. بیماریهای عفونی پر از حفظیات است.
سپس صحبت ما به رشته او در کالج میکشد، یعنی تاریخ. او هم داستان را دوست دارد. و اینکه چرا کارش به دانشکده پزشکی کشیده. چون تدریس را دوست دارد. اینکه بوستون با نیویورک چه فرقی دارد. اینکه چرا باید تنیس را شروع کنم. و اینکه دستیاران بریگهام پشت هم هستند. مصاحبه فوقالعاده، متنوع، و دوطرفه است. بههیچوجه ترسناک نیست.
حتی یک بار به کارنامه نهچندان درخشانم در دوره علوم پایه اشاره نمیکند. تا امروز از این بابت که به بریگهام آمدم خوشحالم و بیشک بخشی از آن به مصاحبهام با باد رُز افسانهای بازمیگردد.
در دوران دستیاری مرتب به بخش مراقبتهای ویژه میآمد تا بیماران نارسایی کلیه و اختلالات الکترولیت را با ما مرور کند. فقط دنبال اعداد و ارقام بود__ الکترولیتها، عملکرد کلیه، گلوکز__ و فهرستی از داروهای بیماران و دلیل اصلی بستری در آیسییو. همین.
کمی جلوتر بیاییم. به سال ۱۹۹۳. هنوز خبری از اینترنت پرسرعت نیست. یکی دو سال است فلوشیپ بیماریهای عفونی هستم و تازه به بریگهام بازگشتهام. بلافاصله تلفنی از باد رز دارم__ از من میخواهد با هم ملاقات و در مورد یک پروژه صحبت کنیم.
هنوز در همان اتاق پرتی است که در ۱۹۸۶ مصاحبه داشتیم، ولی چیزی عوض شده است__ یک رایانه روی میز کوچکش که بهزور اندازه خود رایانه است. فکر کنم یک مکینتاش اسای است، با یک صفحه نمایش کوچک و دو فلاپی درایو.
– فکر کن بیماری را میبینی که هیپوناترمی دارد. اول چه میپرسی؟
– هی! من پزشک بیماریهای عفونی هستم، نه نفرولوژیست. یادتان هست؟
– یادم نبود (لبخند میزند)! ولی به درد هر دکتری میخورد. چه به فکرت میرسد؟
– هیپوناترمی. علت آن چیست؟ چقدر شدید است؟ چطور درمان میشود؟
– دقیقاً! حالا اگر بخواهی این بیمار را درمان کنی، باید پاسخ این پرسشها را بدانی و برای آن لازم است کارهایی انجام دهی. ولی اگر بتوانی یکراست به پاسخ دست یابی، آنوقت چه؟ و آن پاسخها بهطور منظم و سریع، مطابق با تازهترین تحقیقات بهروز شود. بیا چیزی را نشانت دهم.
سراغ رایانه میرود و برنامهای بهنام هیپرکارد. در قسمت جستجو کلمات “علت هیپوناترمی” را تایپ میکند. بلافاصله یک پاراگراف ظاهر میشود. بخشی از کتاب خود اوست.
– حالا این را ببین. بخشی از متن در اینجا هایلایت شده است (ماوس را روی هیپرکالمی نگه میدارد). اگر روی این کلمه کلیک کنی، به کارد مرتبط با آن هدایت میشوی. اسمش را کارد گذاشتهام چون هر کارد مربوط به یک پرسش یا مسئله خاص در فایل کاردهای من است (به یک فایل اشاره میکند که خلاصه مقالات نفرولوژی را در آنجا بهدقت چیده است).
– وای! فوقالعاده است.
– هنوز این کار را فقط برای نفرولوژی انجام دادهام. میخواهم آن را به همه پزشکی گسترش دهم. علاقه داری؟
– حتی بیماریهای عفونی؟ فکر میکردم از بیماریهای عفونی متنفر باشی.
– نه اگر داستانهایش با تو باشد.
البته که علاقهمند هستم. این ماشین کوچک جالب است. چیزی که میبینم نسخه اولیه آپتودیت است. یک مرجع پزشکی در دسترس. ایده باد این است که بیشترین چیزی که ما پزشکان میخواهیم، توصیههای معتبر درباره نحوه درمان بیماران است و این توصیهها از پرسشهای رایج بالینی میآید. اطلاعات زمینهای درباره پاتوفیزیولوژی، تحقیقات علوم پایه، کارآزماییهای بالینی، و اپیدمیولوژی صرفاً باید در خدمت این هدف اصلی باشد، یعنی پاسخ به این پرسشها.
و این پاسخها باید همواره بهروز باشد. انتشار نسخه جدید نباید به تأخیر بیافتد. بیدلیل نیست که اسمش آپتودیت است. او مدتها پیش از بقیه پیشبینی کرده بود که تحقیقات زیستپزشکی با چه سرعت بالایی پیشرفت خواهد کرد. آپتودیت بهحق گوگل پزشکی است، ولی هوشمندتر و مبتنی بر شواهد. چه تشبیه فوقالعادهای.
سالها پیش، باد به من گفت دو چیز را در دنیا بیش از همه دوست دارد: قدم زدن با همسر و فرزندانش در یک روز زیبا و بازی تنیس. سومی شنیدن این جمله از دهان یک پزشک بود که آپتودیت چقدر به درمان بیمارانش کمک کرده است. نمیدانم چند بار با خانوادهاش قدم زد یا چند بار تنیس بازی کرد، ولی بیشک هزاران و هزاران بار با آن پروژه که در رایانه کوچک خود در آن اتاق پرت شروع کرد، به کمک بیماران شتافت.