چندی پیش در پی گزارشهای واصله در خصوص فیشهای حقوقی برخی از مدیران بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران با دستور سریع وزیر امور اقتصادی و دارایی، کمیته ی ویژهای تشکیل و مامور بررسی موضوع شد. بنا به دستور وزیر به سبب همزمان شدن این موضوع با انتشار فیشهای یادشده در رسانهها، کمیته مذکور مامور شد نتایج حاصله را برای اطلاع افکار عمومی منتشر کند (بقیه ی ماجرا را اینجا و اینجا بخوانید.)
بخش وبلاگ نویسی مدیکال اکونومیکس به انعکاس نظرات اعضای جامعه ی پزشکی آمریکا اختصاص دارد. این وبلاگ ها فرصتی برای وبلاگ نویسان هستند تا با خوانندگان درباره ی موضوعی که در ذهنشان است به تبادل نظر بپردازند. این موضوع ممکن است مدیریت درمان، تجربیات جدید با بیماران، صنعت سلامت، پزشکی به طور کلی، یا اصلاحات نظام سلامت باشد. اولین وبلاگ متعلق به رایان گاملین، مشاور سابق مدیریت درمان و دانشجوی پزشکی فعلی در دانشگاه سینسیناتی است. دیدگاههایی که در این وبلاگ منعکس می شود متعلق به وبلاگ نویس مربوطه است و نشاندهنده ی مواضع مدیکال اکونومیکس یا UBM Medica نیست (مدیکال اکنومیکس و شبکه ی پزشکی پیشرفته، مرکز خبررسانی، تولید محتوی و برنامه های آموزشی پزشکی با استفاده از منابع معتبر و قابل اطمینان است. یو بی ام مدیکا، یکی از بزرگترین رسانه های سلامت با بیش از 28 برند در 16 بازار مختلف و بیش از 150 سال سابقه در زمینه ی فناوری اطلاعات با محوریت پزشکی و سلامت است).
پیش از این، مطلب “گرایش پزشکان جوان به سمت مشاغل غیربالینی” از همین نویسنده در این سایت منتشر شده است.
ایالات متحده – با صرف این همه پول برای درمان—به قول معروف آفتابه خرج لحیم می کند و چیزی که گیرش می آید به هزینه اش نمی ارزد.
گزارش صندوق منافع مشترک (The Commonwealth Fund، بنیادی خصوصی در آمریکا که هدف از تأسیس آن، کمک به دسترسی بهتر اقشار آسیب پذیر به خدمات درمانی عنوان شده است) در مورد کارآمدی نظام های سلامت جهان، ایالات متحده را از نظر معیارهایی مانند کیفیت درمان، دسترسی به درمان، کارآمدی درمان، و عدالت درمان، در بین 11 کشور توسعه یافته در مقام یازدهم قرار داده است. شواهد ارائه شده در این گزارش نشان می دهد تلاش ما برای ارائه ی خدمات، مدیریت، و سرمایه گذاری در نظام سلامت، کارآمدی لازم را ندارد.
انستیتو لاون (این مؤسسه توسط برنارد لاون، پزشک متخصص قلب، مخترع دستگاه شوک یا دفیبریلاتور، و برنده ی جایزه ی صلح نوبل، با هدف کمک به ایجاد تحول در نظام سلامت تأسیس شده) یکی از چندین سازمانی است که به بررسی علل ناکارآمدی، اتلاف منابع و تباهی در نظام سلامت آمریکا می پردازد. اخیراً فرصت یافتم نتایج پژوهش خود را در زمینه ی رابطه بین هزینه های اداری و کارآمدی نظام سلامت، در کنفرانس سالیانه ی این انستیتو ارائه دهم.
اینجا از ذکر جزئیات خودداری می کنم (خلاصه ی آن را در اینجا بخوانید و این نمودار را هم ببینید)، اما خلاصه اش این است که هر چه کشورها درصد بیشتری از بودجه ی سلامت خود را (مثلاً به جای پیشگیری و بهداشت یا درمان) برای امور اداری صرف کنند، وضعیت برای بیماران و پزشکان و پرسنل مراکز درمانی سخت تر می شود. به نظر می رسد افزایش هزینه های اداری ارتباط مستقیم با افزایش تجربیات منفی هنگام ارائه یا دریافت خدمات درمانی دارد.
در حالی که کشورهای دیگر سهم قابل توجهی از منابع خود را صرف پیشگیری و درمان بیماری ها می کنند، ایالات متحده سهم بیشتری را برای فربه تر شدن پیکر نظام سلامت خرج می کند. افزایش بودجه های اداری، جنبه های مهمی چون بهداشت را عملاً به حاشیه رانده است (بودجه ی بهداشتی ایالات متحده کمتر از دیگر کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه است.)
مدت کوتاهی پس از ارائه ی تحقیق ام درباره ی هزینه های اداری، تجربه ی جالبی داشتم. حین گوش دادن به یک سخنرانی در دانشکده ی پزشکی درباره ی اصلاحات شیوه ی پرداخت در نظام سلامت، شنیدم تعدادی از دانشجویان پزشکی سال دوم به شدت بحث می کنند که تنها راه کاهش هزینه های سلامت این است که پول کمتری به دکترها پرداخت شود. دستمزد پزشکان در ایالات متحده، درصد کوچکی از کل هزینه ی ملی سلامت است – حدود 9%– و بین کشورهای توسعه یافته جزو پایین ترین هاست (جدول).
بحث این دانشجویان نه تنها برخلاف منافع خود آنان، بلکه برخلاف واقعیت بود.
به قول نیویورک تایمز در سال 2014، در پزشکی بیشترین درآمد از آن دکترها نیست. نسبت به کشورهای دیگر، درصد بیشتری از اقتصاد درمان در ایالات متحده به بخش اداری معطوف است (یعنی انجام کارهایی مانند تشکیل پرونده، پاسخ به تلفن بیماران، و بله، پرداخت فیش های حقوقی بی شمار و گاهی غیرقابل توجیه در شرکت های بیمه، بیمارستان ها و بخش های اداری دیگر نظام سلامت.)
کمتر پزشکی می شناسم که در هر سطحی از مراکز دانشگاهی گرفته تا آنهایی که در مطب کار می کنند، معتقد باشد که بخش اداری عامل تعیین کننده ی اصلی در توانایی آنان برای ارائه ی خدمات بی خطر، کارآمد، و بشردوستانه است. پس چرا ما باید یک بدنه ی بزرگ اداری ایجاد کنیم که در آن عده ای که هیچ تجربه ای در زمینه ی مراقبت از بیماران ندارند، بنشینند و به تصمیم گیری در این باره بپردازند که چه درمانی خوب است و چه درمانی خوب نیست؟
امیدوارم نسل آینده ی پزشکان بتوانند با ارائه ی دیدگاه ها و ایفای نقش واقعی خود به عنوان رهبران نظام سلامت، رویه ی فعلی را متوقف و معکوس کنند. البته اولویت پزشکان باید درمان بیماران باشد. اما معتقدم نظام سلامت، خود بیمار است، و پزشکان بهترین کسانی هستند که می توانند درمانش کنند.