وضعیت تشخیص پاتولوژی در زمانی که تو وارد این رشته شدی چگونه بود و با چه پرسشهای بزرگی روبرو بودی؟
آن زمان دانش پاتولوژی سرطان کاملاً پیشرفت کرده بود ولی امکان کشف تغییرات و بیماریهای جدید در زیر میکروسکوپ نوری همچنان وجود داشت. این روزها چنین احتمالی بسیار کمتر شده است.
یک بیماری هم خود تو کشف کردی. بیماری روزای-دورفمن.
دکتر رونالد دورفمن اهل آفریقای جنوبی است. او سالها پیش از من آمده بود و در یکی از کنفرانسهای خود به اصطلاح “رتیکولو-اندوتلیوز” اشاره کرد و معتقد بود که پاتولوژیستها از این اصطلاح مانند یک سبد زباله استفاده میکنند. او گفت “مطمئن هستم اگر به بایگانی بازگردیم و موارد تشخیص رتیکولو-اندوتلیوز را مرور کنیم، به چیزهای مختلفی خواهیم رسید.”
بلافاصله پس از کنفرانس پیش او رفتم و پیشنهاد کردم این کار را انجام دهیم. او هم پذیرفت. همه موارد تشخیص رتیکولو-اندوتلیوز را از بایگانی بیرون آوردیم و مرور کردیم و حق با او بود.
ولی نکته جالبتر این بود که در بین صدها نمونهای که مرور شدم، دو مورد شبیه به هم بود که با بقیه تفاوت داشت. هر دو مورد “رتیکولو-اندوتلیوز بدخیم” تشخیص داده شده بود ولی پیگیری کردم و هر دو بیمار هنوز زنده و کاملاً سرحال بودند.
دکتر دورفمن هم دو مورد مشابه در آفریقای جنوبی دیده بود. این چهار مورد را در یک مقاله معرفی کردیم و مشخص شد که پاتولوژیستهای دیگر هم با موارد مشابه روبرو شدهاند. تعداد موارد در مقاله دوم به ۳۴ رسید و هماکنون صدها یا شاید هزاران مورد از این بیماری شناسایی شده است.
پس چرا پاتولوژیستها این موارد را داخل سبد زباله میانداختند؟
بهقول معروف “فقط چیزی را میببنید که میدانید چیست.” بیشتر پاتولوژیستها هم تمایل دارند وقتی چیزی میبینند آن را داخل یکی از سبدهایی که میدانند چیست جای دهند. در غیراینصورت دو راه بیشتر ندارید: یا بهزور آن را داخل یکی از سبدها میاندازید با این توجیه که یک مورد غیرعادی (آتیپیک) است و یا به این نتیجه میرسید که بهحدکافی برای تشخیص این مورد خوب نیستید. در بیشتر موارد چنین اتفاقی میافتد تااینکه مسئله حل میشود و بعد افراد از خود میپرسند چطور کسی قبلاً چنین چیز واضحی را تشخیص نداده بود. امروز بیشتر دستیاران “روزای-دورفمن” را با یک نگاه تشخیص میدهند.
این بیماری دقیقاً چیست و کجای بدن را گرفتار میکند؟
ابتدا نام آن را سینوس هیستیوسیتوز با لنفادنوپاتی حجیم (sinus histiocytosis with massive lymphadenopathy) گذاشتیم. بعدها نام بیماری روزای-دورفمن پیشنهاد شد که چندان هم درست نبست چون یک پاتولوژیست فرانسوی چند سال قبل مواردی از آن را در یک مجله گمنام طب گرمسیری معرفی کرده بود. بیمار نوعاً جوانی سیاهپوست با بزرگی دوطرفه و حجیم گرههای لنفی گردن، و مشکوک به لنفوم بدخیم یا لوکمی است. درمان خاصی ندارد و خودبهخود بهبود مییابد.
پس یعنی تشخیص غلط داده میشد و درمان تهاجمی انجام میگرفت و مشکلاتی ایجاد میکرد؟
بله، موارد متعدد از عوارض ناشی از شیمیدرمانی وجود داشت که بهدلیل تشخیص بدخیمی انجام شده بود.
چه سالی این بیماری را کشف کردید؟
مقاله اول را در ۱۹۶۹ نوشتیم.
و این کشف چه درسی خصوصاً برای شما داشت؟
اینکه وقتی یک بیمار با تشخیصهای شناختهشده همخوانی نداشته باشد باید به آن بیشتر توجه کنید. و اینکه هنوز چیزهای زیادی از روی مورفولوژی میتوان فهمید. وقتی آن مقاله را نوشتم یکی از همکارانم گفت که من خیلی خوششانس هستم چون احتمالاً این آخرین کشف براساس مورفولوژی خواهد بود. ولی این درست نیست. چندین تومور جدید پس از آن شناسایی شده است.
من موارد متعددی برای مشاوره میبینم که غیرعادی یا خاص هستند. اینها در ذهن میماند. بعد مورد دوم مشابه و مورد سوم و به خودتان میگویید نکند چیز خاصی است که قبلاً کشف نشده است. میروید سراغ بایگانی و قضیه را با همکاران در میان میگذارید.
وقتی در مینهسوتا بودم یک مورد مشاوره داشتم که مربوط به یک زن جوان بود. چند هفته پس از زایمان دچار یک ضایعه پولیپمانند در دهانه رحم شده بود که در زیر میکروسکوپ شباهت بسیاری به نوعی تومور بدخیم بهنام سارکوم داشت.
نکته عجیب این بود که سارکوم چنین سریع ایجاد شده بود. بعد از ۶ ماه مورد مشابهی باز هم با تشخیص سارکوم پیش آمد. با خود گفتم چیز عجیبی است.
دو ماه بعد نمونه مردی را دیدم که چند هفته پس از عمل نمونهبرداری پروستات از راه مجرا (TUR) دچار ضایعه پولیپمانند مجرای پروستاتی شده بود. تشخیص او هم سارکوم بود.
بعد گفتم همین کافی است و رفتم سراغ بایگانی و دنبال موارد سارکوم در پروستات یا سرویکس در بیمارانی گشتم که سابقه جراحی اخیر هم داشتند. چهار یا پنج مورد دیگر هم پیدا کردم. حال همه آنان خوب بود. مسئله را با دکتر رابرت اسکالی که یک پاتولوژیست معروف زنان در بوستون بود در میان گذاشتم. او هم موارد مشابهی به یاد داشت. مقالهای نوشتیم و نام این ضایعات را شبهسارکوم گذاشتیم.
و این ضایعات هم خودبهخود خوب میشود؟
احتمالاً بله. مشکل این است که اسم آنها را سارکوم گذاشته بودند و برای بعضی بیماران به همین دلیل جراحی وسیع انجام شده بود.
ادامه دارد …