این روزها بسیاری از کارزارها یا کمپین های سلامت عمومی برای تبلیغات از روش ترساندن مردم استفاده می کنند. تصاویر رعب آور ریه های فردی که از سرطان فوت کرده بر روی پاکت سیگار ممکن است باعث شود مردم هنگام روشن کردن یک نخ سیگار تجدید نظر کنند. اما مخالفین این روش معتقدند چنین برخوردهایی بیشتر احساسی هستند و احتمالاً از نظر اخلاقی نیز مشکل دارند.
البته کمپین هایی که بر اساس ترساندن مردم استوارند، تا حدودی در زمینه ی تغییر نگرش و رفتار مردم توفیق داشته اند. شاهد آن نتایج بیش از نیم قرن پژوهش و انجام 127 مطالعه است که در این مدت بر روی بیش از 27 هزار انسان انجام شده و نتایج آن در بولتن انجمن روانشناسی آمریکا به چاپ رسیده است. در هیچ یک از مطالعات فوق نتیجه ی معکوس به دست نیامده است. هرچند، به نظر روانشناسان، این تنها چیزی نیست که اهمیت دارد.
مطالعات دیگر درباره ی این موضوع به نتایج پیچیده و اغلب متناقضی منجر شده است. به طور کلی، ترساندن مردم مؤثر است. به ویژه اگر مخاطبین شما خانم ها باشند، یا هدف شما بروز رفتارهای لحظه ای مانند تزریق یک واکسن باشد، ترساندن مردم بیش از حد مؤثر است. اولین واکنش مردم در چنین مواقعی این است که توجه آنان به موضوع جلب می شود و سپس به طور طبیعی به دنبال چاره می روند.
در مطالعه ای که نتایج آن در ماه مه 2015 در مجله ی Health Affairs چاپ شد، پیامدهای ترساندن مردم شهر نیویورک از سیگار، چاقی، و ایدز مورد توجه قرار گرفته است. در یکی از برنامه ها گفته می شود: ” وقتی اچ آی وی می گیرید، مشکل فقط اچ آی وی نیست. ممکن است پوکی استخوان، زوال عقل و سرطان مقعد هم بگیرید!” ترس در برخی شرایط آثار ناخوشایندی بر جای می گذارد.
به عنوان مثال، ترساندن در مورد سیگار تا حدودی موفقیت آمیز بوده و رفتار کشیدن سیگار را به یک رویه غیرطبیعی بدل کرده است. اما در مورد ایدز، تنها صحبت از یک رفتار نیست. در اینجا ترساندن مردم منجر به برچسب زدن به افرادی می شود که خود به اندازه ی کافی در جامعه انگشت نما هستند.
در بحث سلامت عمومی، وقتی صحبت از اقدام می کنیم، این پرسش مطرح می شود که “آیا این کار مؤثر است؟” اگر از مردم بپرسید، به ندرت خواهند گفت: “بله، البته مؤثر است. اما در هر حال، نباید این کار را بکنیم. به این دلیل و آن دلیل.” در واقع، این سؤالی است که مسئولان سلامت باید از خود بپرسند.
مسئولان سلامت باید فواید و مضرات ترساندن مردم را بسنجند و درباره ی نتایج متناقض اقدامات خود بیاندیشند. به ویژه خسارتهای انسانی باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال، حتی اگر تحقیقات نشان دهد که ترساندن مردم از چاقی و اضافه وزن روش مؤثری برای وادار کردن آنان به کاهش وزن است، هر چیزی که مؤثر باشد که قابل قبول نیست. باید بپذیریم که یک حساب اخلاقی هم وجود دارد.
اگر یک پیام بهداشتی باعث دلهره و وحشت مردم شود و مسئولان سلامت هیچ راهی برای کنترل اوضاع نداشته باشند، دادن چنین پیامی منطقی به نظر نمی رسد. حداقل در کنار ترساندن مردم، باید راهکاری برای اصلاح رفتار نیز ارائه شود. پیام نباید شدیدالحن باشد. شکی نیست که ترساندن مردم، اغلب اثر عکس ندارد، اما در مواردی که چنین اثری داشته معمولاً لحن پیام شدید بوده است. گاهی پیام شدیدالحن باور ناپذیر است و شک مردم را نسبت به کل قضیه بر می انگیزد.
تغییر پایدار و طولانی مدت رفتار انسانها، اغلب ناشی از تغییر در مهارت است. ترس منجر به نغییر پایدار نمی شود. مثال سیگار را ببینید. سیگاریها همچنان سیگار می کشند، نه این دلیل که به پیامهای مکرری که آنان را از عواقب رفتارشان می ترساند بی توجه هستند، بلکه به این دلیل که نمی توانند یا نمی دانند چگونه سیگار را ترک کنند.
ترساندن در مقایسه با حمایت و آموزش مهارت تغییر رفتار، چندان مؤثر نیست.