یادگیری طب چقدر اضطراب آور است؟ آنقدر که وقتی در یک کلاس از دانشجویان پزشکی خواستند احساس خود را با رسم کمیک (داستان مصور و اغلب مضحک) بیان کنند، تقریباً نیمی از آنان ارشد خود را به شکل هیولا تصویر کردند.
دانشجویان محل کار را به شکل سیاهچال های سرد و مرطوب، پزشکان ارشد را به شکل هیولاهای غول آسا و بد دهان، و خود را به شکل زامبی های بی خوابی کشیده آواره در برهوت نشان دادند. نتایج این مطالعه در شماره ی 8 دسامبر JAMA منتشر شده است.
نگارندگان این مطلب در یک کالج پزشکی به دانشجویان کمیک یاد می دهند. در یکی از کمیک ها، پزشک ارشد را می بینیم که بر سر تیم پزشکی فریاد می کشد. یک انترن در گوشه ای از کمیک، چند لحظه پیش از اینکه به دلیل نداشتن اطلاعات کافی درباره ی بیمار خود ضربتی نوش جان کند، به خود ادرار کرده است.
شرکت کنندگان در این مطالعه 66 دانشجوی سال چهارم پزشکی هستند که پیش از این نیز در سال 2009 در یک مطالعه ی بزرگ تر شرکت داشتند. آن مطالعه نشان داده بود بیش از یک سوم دستیاران پزشکی (رزیدنتها) دچار افسردگی یا نشانه های آن هستند. بر اساس آن مطالعه و مطالعات مشابه، استرس یادگیری می تواند منجر به افسردگی شود.
میزان افسردگی در طول عمر برای دکترها مشابه جمعیت عادی و حدود 10 تا 13 درصد در مردان و 20 درصد در زنان است. پس به نظر می رسد تعداد دکترهایی که حین دستیاری خود افسرده می شوند بسیار بیشتر است. و تنها خود دکترها نیستند که آسیب می بینند. بیماران هم باید نگران باشند. افسردگی دستیاران پزشکی با کاهش کیفیت مراقبت از بیمار و افزایش خطاهای پزشکی همراه است.
دو گزارش فوق نشان می دهند که سیستم آموزش پزشکی یک جایی مشکل دارد. به نظر می رسد توجه به اهمیت سلامت در حرفه ی پزشکی و سیستم ارزش گذاری در محیط آموزش پزشکی، با بی توجهی به اهمیت دستیاران و دانشجویان همراه است. دستیاران و دانشجویان می دانند که در چنین سیستمی، ماندن در منزل در هنگام بیماری معنی ندارد و والدین یا همسر یا فرزندان آنان هم می دانند که در مواقع لزوم نمی توانند و نباید روی حضور و حمایت آنان حساب کنند. گاهی در صورت وارد شدن استرس شدید جسمی یا روحی نیز، حتی امکان بیان آن هم وجود ندارد.
بخش بزرگی از مشکل این است که از مدتها پیش، بدرفتاری با زیردستان به یک رویه ی ثابت در آموزش پزشکی تبدیل شده است. همه این واقعیت را پذیرفته اند چون یک اشتباه ممکن است به بهای جان یک بیمار تمام شود. همه با زیردستان خود به شکلی رفتار می کنند که پیش از آن با خود آنان چنان رفتار شده است. من چیزی نگفتم، پس شما هم چیزی نگو!
اما پزشکی متحول شده است. سالها پیش نقش ارشدها پررنگ تر بود. امروز دانشجوها سریع تر از کوره در می روند. مراجعات پزشکی بیشتر شده و دستورالعمل ها مشخص است. دیگر جایی برای نقش ارشدها نمانده است. به نظر می رسد وقت آن است که در فرآیند آموزش پزشکی تجدید نظر شود. سوء استفاده از دانشجویان پزشکی، انترن ها و رزیدنت ها، باید متوقف شود.