اخیراً انستیتو بین المللی تحقیقات در زمینه ی سیاستهای غذایی اعلام کرد “شاخص جهانی گرسنگی” کاهش یافته است. بین سالهای 1870 تا 1970 سالانه حدود 1.4 میلیون نفر در جهان، در اثر پدیده ای که اپیدمی گرسنگی نام گرفت، جان خود را از دست دادند. این رقم از سال 2000 تاکنون به 40 هزار نفر در سال کاهش یافته است. شدت گرسنگی در کشورهای در حال توسعه نیز از سال 2000 حدود یک سوم کمتر شده است.

یافته های فوق با نظریات رایج مبنی بر این که رشد جمعیت منجر به تشدید گرسنگی خواهد شد، مطابقت ندارد.

توماس رابرت مالتوس‏ (۱۷۶۶ – ۱۸۳۴)، نظریه پرداز انگلیسی که به خاطر پایه‌گذاری نظریه رانت مشهور است، معتقد بود که موجودات زنده با سرعت سرسام‌آوری تکثیر پیدا می‌کنند و اگر قحطی و جنگ و غیره وجود نداشته باشد جمعیت به شکل تصاعد هندسی زیاد می‌شود و ممکن است در هر ۲۵ سال دو برابر گردد در حالی که وسایل ارتزاق در بهترین شرایط با یک تصاعد ریاضی بالا می‌رود و لذا هر ۲۵ سال جمعیت دو برابر می‌شود و حال آنکه ازدیاد خواربار و مواد غذایی بسیار ناچیز است ولی برخی عوامل چون جنگ و قحطی می‌توانند موانع طبیعی در امر ازدیاد جمعیت باشند.

قانون جمعیت مالتوس شالوده ی نظریه ای قرار گرفت که خود مالتوس و چند نفر دیگر، از جمله ریکاردو، آن را بسط دادند. رانت (اجاره بها) بازده مافوق نهایی زمینی است که حاصل خیزتر است و یا موقعیت بهتری دارد؛ اجاره بها ناشی از رشد جمعیت است و میزان آن بسته به مرغوبیت زمین متفاوت است. مالتوس نظریه ی رانت را در تأیید قوانین غلّه مطرح کرد، با این استدلال که این قوانین به لحاظ سیاسی و اجتماعی از طبقه ی مهم زمیندار حمایت می کند: طبقه ای که مالتوس به آن احساس تعلق داشت. اما طبقه ای که ریکاردو به آن احساس نزدیکی می کرد بازرگانان بودند، بنابراین از همین نظریه ی رانت در حمایت از لغو قوانین غلّه استفاده کرد، زیرا آن را موجب افزایش دست مزدهایی می دانست که بازرگانان باید بپردازند.

این رخداد در تاریخ اندیشه ی اقتصادی نشان می دهد که چه ساده می توان نظریه ی واحدی را با فرضیات دیگری درآمیخت و به تحلیل ها و برداشت های سیاسی متفاوتی رسید. معنای یک نظریه به کاربردِ آن بستگی دارد که مبنایش اغلب پیش فرض های ضمنی است در این باب که چه کسی در این میان بهره آن را می برد.
بر اساس گزارش انستیتو بین المللی تحقیقات در زمینه ی سیاستهای غذایی، اوکراین، آذربایجان، برزیل، و کروواسی کشورهایی هستند که از سال 2000 تاکنون بیشترین بهبود را از نظر شاخص گرسنگی داشته اند.

به نظر می رسد دلیل اصلی موفقیت آذربایجان، افزایش قابل توجه منابع نفتی است. شرایط اقتصادی در اوکراین، به رغم مشکلات سیاسی، بهبود یافته است. برزیل با اجرای برنامه هایی مانند پرداخت پاداش نقدی به خانواده های فقیری که بتوانند وضعیت سلامت و آموزش خود را بالا ببرند، شاخص گرسنگی را کاهش داده است. پایان جنگ داخلی در آنگولا، اتیوپی، و رواندا، کمک شایانی به بهتر شدن وضعیت در این کشورها کرده است.

وضعیت در چین شگفت آور است. در گذشته نیمی از موارد مرگ ناشی از قحطی در جهان مربوط به چین بود در حالی که قحطی در این کشور، 50 سال است ریشه کن شده است.

چاد، مصر، عراق، و پاکستان در انتهای جدول گرسنگی هستند. آمار رسمی از وضعیت کشورهایی مانند افغانستان، سودان، کنگو و سومالی در دست نیست. به نظر می رسد قحطی و گرسنگی در برخی کشورها به یک تاکتیک جنگی تبدیل شده است!

منبع