این مطلب را برای مجله پزشکان گیل آماده کرده ام
مطلب اول: خبر کوتاه و جالب توجه است. چاپ و انتشار دانشنامه بریتانیکا پس از 244 سال متوقف می شود. یکی دیگر از قربانیان عصر دیژیتال! به همین سادگی!
مطلب دوم: یک روز در حین گردش در صفحات وب به مطلب عجیبی برخوردم. یک نقشه از خیابانهای ژاپن که اصولاً نباید عجیب باشد. بله، شاید بگویید نام خیابانها ممکن است کمی عجیب و غریب باشد. ولی بهتر است خودتان یک نگاهی به این نقشه بیاندازید:
نقشه ژاپنی
بله، چیزی که می بینیم چند تا شماره است که در محله های اعیان نشین کلان شهرهای خودمان هم برای نام گذاری کوچه و خیابان از آنها استفاده می شود، ولی اینجا خیابان ها اسم ندارند! شماره ها مربوط به بلوک ها است. اگر غریبه ای از یک شهروند ژاپنی بپرسد اسم این خیابان چیست، پاسخ خواهد شنید: اسمی ندارد! خیابان ها در ژاپن اسم ندارند و صرفاً یک فضای خالی در بین بلوکها هستند. در بیشتر نقشه ها یی که دیده ایم قضیه معمولاً برعکس است: بلوکها فضای خالی بین خیابانها هستند! ولی مردم ژاپن در کوچه و خیابان زندگی نمی کنند. مثلاً می گویند خانه من در بلوک فلان است، نه در خیابان یا کوچه فلان! بیشتر آنچه به نام دانش می شناسیم چیزی است که به دیدن یا شنیدن آن عادت کرده ایم. هنگامی که دیدگاه و منطق جدیدی مطرح می شود، شک و تردید هم با آن می آید. تا اینکه زمان تغییر فرا می رسد.
مطلب سوم: می گویند در کشور چین پزشکانی هستند که وظیفه شان حفظ سلامت مشتریان است. هر ماه که یکی از مشتریان آنها بیمار می شود، مبلغی بابت معالجه پرداخت نمی کند، زیرا بیماری خود را ناشی از کوتاهی پزشک می داند. اما مشتریانی که بیمار نمی شوند باید پول بدهند! شهر هایی که آدم های سرحال تر و سالم تری داشته باشند، دکترهای پولدارتری دارند! به قول دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی قرن 18 میلادی، وجه تمایز ذهن های خلّاق، توانایی ترکیب، پس و پیش کردن، افزودن، یا کاستن چیزهایی است که تجربه می کنیم. دیدن و شنیدن چیزهایی که دیگران نمی بینند یا نمی شنوند و یا نمی خواهند ببینند یا بشنوند. بسیاری از مخترعین بزرگ در واقع پدیده جدیدی اختراع نمی کنند. حداکثر چیزی که اتفاق می افتد اغلب این است که یک پدیده عادی در جای غیرعادی روی می دهد. گوتنبرگ ایده دستگاه چاپ را از کارخانه شراب سازی گرفت. یا برادران رایت برای ساختن هواپیما از دوچرخه الهام گرفتند. به قول دکتر مجیدی در ویژه نامه نوروزی بسیار قشنگش: ” البته اشخاصی هم هستند که در این مورد، طور دیگری فکر می‌کنند!”[1]
مطلب چهارم: آقای دکتر جوزی در ویژه نامه دکتر تائب از قول فردوسی بزرگ می‌گویند: [«فریدون فرخ فرشته نبود/ ز مشک و ز عنبر سرشته نبود/ به داد و دهش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی.» تائب نیز همچون فریدون «فرشته» نیست، «آدم» است با اخلاقیاتی که سزاوار «آدمی» است.][2] به رغم مطالب جسته گریخته ای که پیش تر درباره دکتر تائب شنیده بودم، باید اقرار کنم وقتی به دعوت نشریه پزشکان گیل به مطالعه مطالب ویژه نامه نامبرده پرداختم، نوعی نوستالژی که مدتهاست در درونم خفته، بیدار شد و تا پاسی از شب خواب از چشمانم ربود. امشب از جنس شب های دوران دانشجویی ام در خوابگاه شماره 9 خیابان ولیعصر تهران است. از جنس ترانه ” مای وِی “ از فرانک سیناترا:
And now, the end is here/ And so I face the final curtain/ My friend, I’ll say it clear/ I’ll state my case, of which I’m certain/ I’ve lived a life that’s full/ I traveled each and every highway/ And more, much more than this, I did it my way …
[1] http://1pezeshk.com/archives/2012/03/apple-think-different-ad.html
[2] http://pezeshkangil.com/?p=1430