ولی چه عاملی باعث می‌شود چنین اتفاقی بیافتد؟ آیا به حافظه و هوش مربوط است؟
حافظه دیداری در پاتولوژی خیلی مهم است. من اتفاقاً حافظه‌ام خیلی خوب است و این مسلماً کمک می‌کند.

و آیا این یک موهبت طبیعی است یا می‌توانی آن را یاد بگیری؟
شکی نیست که برخی افراد نگاه تیزبین دارند. هر دو مهم است. مثل تنیس یا شطرنج است. مطمئناً با تمرین و تعلیم می‌توان آن‌ را آموخت ولی اگر استعداد آن را نداشته باشید هرگز به مراحل پیشرفته نمی‌توانید برسید. به‌نظرم پاتولوژی هم همین است.
حرفی نیست که برخی افراد نگاه تیزبین‌تری دارند. پاتولوژیست‌هایی هستند که بیش از ۴۰ سال تجربه دارند ولی هرگز از یک حد خاص فراتر نرفتند و یک دستیار سال سه با نگاه تیزبین چیزی را می‌بیند که آن‌ها ندیده بودند.

پس کسانی که چیزها را داخل سبد زباله می‌اندازند، درواقع آن نگاه تیزبین را ندارند؟
دقیقاً. و شاید خلاقیت ندارند. یا گاهی اطمینان. این چیزی است که سال‌ها به همه گفته‌ام: “اگر چیزی که می‌بینید با هیچ بیماری‌ای جور در نمی‌آید، فکر نکنید لزوماً چون شما خوب نیستید آن را تشخیص نمی‌دهید. شاید چیزی باشد که هنوز کشف نشده است.

خوب، غیر از لذت کشف چیزهای جدید، از سایر لحظه‌های بزرگ زندگی‌ات برایم بگو.
یک اتفاق بزرگ وقتی بود که دکتر اکرمن از من خواست تدوین کتاب او را ادامه دهم. آن زمان “سرجیکال پاتولوژی اکرمن” درسنامه استاندارد آسیب‌شناسی بود و به‌جرأت می‌گویم که هنوز هم هست. کمتر بخش پاتولوژی در جهان هست که این کتاب را نداشته باشد. این‌که بتوانم با این کتاب به پاتولوژیست‌ها در همه جای دنیا کمک کنم مایه افتخار و رضایت‌بخش است.

مطمئناً همین‌طور است. هدف اصلی تو از نوشتن این کتاب چیست؟
هدف من عمدتاً این است که به افرادی کمک کنم که شغل آنان تشخیص میکروسکوپی است. البته چندین کتاب مشابه وجود دارد که برخی از آن‌ها معروف هستند ولی یک تفاوت مهم این کتاب‌ها با کتاب من این است که نویسندگان متعددی دارند که باعث می‌شود ناهمگن باشند و این ناهمگنی در کتاب من وجود ندارد.
تلاش کرده‌ام این کتاب کاربردی باشد و به کلیدهای تشخیص و خطاهای رایج اشاره شود و همچنین مطابق با تازه‌ترین اصطلاحات و طبقه‌بندی تومورها باشد.
این کتاب برای پاتولوژیست‌ها است و به درد دانشجویان یا کسانی که بخواهند پاتولوژی عمومی یاد بگیرند نمی‌خورد. یک مرجع برای پاتولوژیست‌ها است.
استادم دکتر لاسکانو می‌گفت بهترین آزمون برای چنین کتابی این است که وقتی به آن نیاز داری بتواند مفید باشد. من هم تلاش می‌کنم کتابم وقتی پاتولوژیست‌ها به آن نیاز دارند برایشان مفید باشد.

می‌توانی چند مثال برایم بیاوری که این کتاب می‌تواند مشخصاً مفید باشد؟
خوب، پاتولوژیست‌ها وقتی به کمک نیاز پیدا می‌کنند که ندانند چیزی که می‌بینند واقعاً چیست یا ندانند خوش‌خیم یا بدخیم است یا بین چند پاتولوژیست اختلاف نظر باشد. گاهی با یک موضوع آشنا نیستی. اگر با چیزی آشنایی نداشته باشی سردرگم خواهی شد، درحالی‌که اگر قبلاً چنین موردی دیده باشی بلافاصله آن را خواهی شناخت.
ولی در سایر موارد مشکل در قضاوت است، مثلاً این‌که آیا اختلالات کافی برای بدخیم خواندن یک ضایعه وجود دارد و این موارد به‌نظر من بیشترین چالش را ایجاد می‌کند.
یک کار بسیار سخت این است که با استفاده از فکر خود به تشخیص برسی چون این کار تاحدودی در سطح ناخودآگاه انجام می‌شود. مشکل‌ترین مشاوره‌های من بیماری‌های خیلی نادر نیستند، بلکه مواردی هستند که همه ما می‌شناسیم و تلاش می‌کنیم آن‌ها را در یکی از دسته‌های خوش‌خیم یا بدخیم قرار دهیم یا این‌که آن را کارسینوم مهاجم یا درجا بنامیم.
موردی را به تو نشان می‌دهند و بلافاصله متوجه می‌شوی یک رابدومیوسارکوم آلوئولار است و به تشخیص می‌رسی. ولی اگر از تو بپرسند “چرا این را می‌گویی؟” باید فکر کنی. شروع می‌کنی به ذکر دلایل یا معیارهایکی که موقع تشخیص به آن‌ها فکر نکرده بودی. این یک فرآیند شناخت آنی است.
یک داستان بامزه بگویم. شخصی یک اسلاید را پیش دکتر فرِد استوارت، پاتولوژیست معروف بیمارستان مموریال نیویورک برد. او یک ثانیه به آن نگاه کرد و گفت: “سارکوم سینوویال.”
آن پاتولوژیست گفت: “چطور می‌تونی این‌قدر  سریع بگی؟ معیارهای تو برای سارکوم سینوویال چی بود؟”
دکتر استوارت پاسخ داد: “منظورت از معیارها چیه؟ اگه مادربزرگت رو تو خیابون ببینی چی‌کار می‌کنی؟ می‌گی سلام مامان بزرگ. نمی‌گی معیارهای تو برای مادر بزرگت چی بود!”
چند سال پیش جلسه‌ای داشتم که پاتولوژیست‌ها از بیمارستان‌های مختلف شهر می‌آمدند تا موارد مشکل خود را نشان دهند. دور یک میکروسکوپ چندسر جمع می‌شدیم و بحث می‌کردیم و به تشخیص می‌رسیدیم. یک پاتولوژیست بود که همه جلسات را ضبط می‌کرد تا بفهمد ما چطور به تشخیص می‌رسیم ولی به زودی این کار را رها کرد.
همان‌طورکه گفتم یک چیز ذاتی است. به نگاه تیزبین مربوط می‌شود. اگر می‌شد این کیفیت را سنجید خیلی مفید بود چون می‌شد به افراد بگوییم شما برای این کار مناسب نیستی. طی سال‌ها افراد بسیار باهوشی دیده‌ام که برخی تقریباً نابغه بودند ولی پاتولوژیست موفقی نبودند، درحالی‌که پاتولوژیست‌های موفقی هم دیده‌ام که هوش متوسط داشتند.

 

ادامه دارد …

خوان روزای: ۲۰۲۰-۱۹۴۰ – بخش ۱: آرژانتین

خوان روزای: ۲۰۲۰-۱۹۴۰ – بخش ۲: آمریکا

خوان روزای: ۲۰۲۰-۱۹۴۰ – بخش ۳: روزای-دورفمن

خوان روزای: ۲۰۲۰-۱۹۴۰ – بخش ۵: تاریخ آسیب‌شناسی

خوان روزای: ۲۰۲۰-۱۹۴۰ – بخش ۶: اکرمن

خوان روزای: ۲۰۲۰-۱۹۴۰ – بخش ۷: ایتالیا