دسترسی افراد به خدمات—حتی اولیه— سلامت یکی از اولویتهای اصلی در سراسر جهان است. ولی یک گزارش جدید در شماره سپتامبر The Lancet نشان میدهد که ظاهراً در موضوع سلامت، اهمیت کیفیت بیشتر از کمیت است.
طبق برآورد این مطالعه، هر سال 5 میلیون نفر در کشورهای درآمد- پایین و متوسط به دلیل درمان بیکیفیت فوت میکنند. این رقم بسیار بیشتر از تعداد (3.6 میلیون نفر) افرادی است که در این کشورها در اثر عدم دسترسی به درمان تلف میشوند! این رقم همچنین پنج برابر آمار تلفات اچآیوی/ ایدز (یک میلیون نفر در سال) و سه برابر مرگومیر دیابت در همین کشورهاست!
بهنظر محققین، مدتهاست همه صاحبنظران سلامت در جهان اصرار دارند که دسترسی به خدمات سلامت همگانی را بهعنوان یک اصل اولیه به دولتها و کشورها بقبولانند. ولی واقعیت این است که الزام افراد برای مراجعه به درمانگاه، بدون اینکه بدانیم در آنجا چه اتفاقی برای آنان میافتد، میتواند بهمنزله فرستادن آنان به قتلگاه با پای خودشان باشد!
این یافتهها حاصل یک پروژه دو ساله در کمیسیون سلامت جهانی لانست است که به بررسی کیفیت خدمات سلامت در اقصی نقاط جهان میپردازد. این کمیسیون مشتمل بر 30 مرکز در 18 کشور است. دادهها از طیفی از منابع شامل مطالعات داخلی در 47 کشور، و بیش از 81 هزار مطالعه در درمانگاهها و بیمارستانهای 18 کشور بهدست آمده که با پشتیبانی آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده (USAID) انجام گرفته است.
بزرگترین یافته این گزارش این است که در صورت توسعه و ارتقای کیفیت درمان در 134 کشور جهان، میتوان سالانه از مرگ 8.6 میلیون نفر پیشگیری کرد. در بیشتر این کشورها، پزشکان و پرستاران حتی به نیمی از توصیههای علم پزشکی عمل نمیکنند. متوسط زمان ویزیت کودکی که بهشدت بیمار است در این کشورها کمتر از 6 تا حداکثر 8 دقیقه است. این زمان برای تشخیص صحیح کافی نیست. در پنج کشور آفریقایی، تنها نیمی از پزشکان و پرستاران قادر به تشخیص ذاتالریه یا دیابت هستند. نظام سلامت بهطورکلی ناکارآمد است. تأخیرهای طولانی مرسوم است. اگر شهروند کشور درآمد-پایین یا متوسط، بهدلیل نگرانی از سرطان به پزشک مراجعه کند، صرفاً تشخیص سرطان او گاهی ماهها طول میکشد—درمان پیشکش!
پژوهشگران معتقدند این وضعیت حاکی از وجود یک بحران است. تقریباً همه کشورهای جهان در پی گسترش خدمات بیمه سلامت هستند. اگر خدمات بیمه قادر به نجات جان انسان نباشد، گسترش بیمه سلامت و پوشش همگانی خدمات سلامت چه ارزشی میتواند داشته باشد؟ دولتها باید توجه کنند که وظیفه اصلی آنان محدود به توسعه و گسترش خدمات اولیه سلامت—مانند تشخیص و درمان مالاریا و ایدز— نیست. تعهد اصلی دولتها، تضمین و اطمینان از کیفیت درمان است.
درمان باکیفیت بر سه اصل استوار است: اول اینکه درمان مؤثر باشد یعنی سلامت را بهبود ببخشد و حفظ کند. دوم اینکه بتواند اعتماد افراد را جلب کند. و سوم اینکه پویا و انعطافپذیر باشد. نظام سلامت باید بتواند بهسرعت در برابر تغییر شرایط، واکنش مناسب را نشان دهد. نظام سلامت باید برای مردم و مرتبط با مردم باشد. قضاوت درباره عملکرد نظام سلامت، باید براساس کاری باشد که برای مردم انجام میدهند—نه تعداد ویزیت، یا تعداد تخت بیمارستانی، یا تعداد پزشک.
در خوشبینانهترین حالت، حدود یکسوم بیماران تجربه ناخوشایندی از درمان دارند. بیاحترامی، وقت نگذاشتن، عدم برقراری ارتباط صحیح درمانی، وقتهای طولانی انتظار، … حدود 40 تا 50 درصد والدین هنگام ترک درمانگاه، تشخیص کودک خود را نمیدانند. شاید پزشک هم تشخیص را نمیداند! شاید میداند و حتی تشخیص را به والدین گفته ولی ارتباط کلامی صحیح و کافی برقرار نشده است. شاید حوصله و فرصتی برای این کار وجود نداشته است.
بهنظر میرسد مهمترین اپیدمی قرن بیستویکم، نه مالاریا، نه سل، و نه حتی ایدز و ابولا، بلکه اپیدمی درمان بیکیفیت است!