بین سالهای 1983 تا 1999 امید به زندگی مردان در 11 کشور جهان و زنان در 180 کشور کاهش چشمگیر داشته است. بیشترین کاهش مربوط به کشورهایی است که گرفتار اپیدمی چاقی هستند. داده ها نشان دهنده ی کاهش تدریجی سن چاقی است و به این ترتیب انتظار می رود در صورت ادامه ی روند فعلی، سن ابتلا به دیابت و بیماری قلبی نیز به تدریج کاهش یابد.

علاوه بر کاهش امید به زندگی، پیامدهای اقتصادی این اپیدمی سرسام آور بوده است. تنها در ایالات متحده در سال 2005 بیش از 190 میلیارد دلار هزینه ی پزشکی مستقیم صرف درمان سرپایی عوارض مرتبط با چاقی شده است. هزینه های غیرمستقیم و اثرات چاقی در کاهش کارایی مفید نیروهای مولد و عوارض دیگر قابل محاسبه نیست.

دست کم بخشی از عدم توفیق بشر در مقابله با این اپیدمی ناشی از تردید دانشمندان است. سالهاست ما را از کالری ترسانده اند. کالری بد است. فرقی نمی کند، هر کالری که باشد. فقط کافی است کمتر بخوریم و بیشتر فعالیت و حرکت کنیم. به این ترتیب مسئولیت اصلی بر گردن افراد است و خودشان باید کنترل تعادل کالری های خود را به دست بگیرند. کسی با صنایع تولید مواد غذایی کاری ندارد.
حال که کالری ها یکسان هستند، کمی نوشابه و تنقلات ناسالم به جایی برنمی خورد. در عوض از غذاهای دیگر کم می کنیم و بیشتر ورزش می کنیم. تجربه نشان داده این روند غلط باید زودتر متوقف شود. مطالعات جدید به ما می گوید غذا و اشتها ارتباط پیچیده ای با هم دارند که تنها با تعادل کالری قابل توجیه نیست. مثلاً سوزاندن انرژی در افرادی که غذای کم چربی می خورند کمتر از کسانی است که غذای کم کربوهیدرات با میزان کالری مشابه مصرف می کنند. یعنی نوع کالری در میزان سوزانده شدن آن مؤثر است.

همین نکته ی کوچک می تواند به تنهایی دلیل موجهی برای شکست بشر در مقابله با اپیدمی چاقی باشد. مطالعات موجود نشان داده شیرینی ها، غلات تصفیه شده و بدون سبوس، و به طور کلی غذاهایی که اندکس گلیسمیک بالا دارند چاق کننده تر از غذاهای چرب مانند خشکبار، شکلات تیره، و روغن زیتون هستند که کالری آنها متراکم تر است.

اما این مطالعات کافی نیست.  هیچ شرکت دارویی یا مؤسسه ی تغذیه ای حاضر به سرمایه گذاری در پژوهش های پایه در این زمینه نیست. مبلغی که انستیتو ملی سلامت آمریکا در سال 2015 صرف پژوهش در زمینه ی چاقی کرد (900 میلیون دلار) کمتر از پولی است که یک شرکت دارویی برای معرفی تنها یک داروی جدید به بازار خرج می کند. در چنین شرایطی نباید هم انتظار داشته باشیم که مطالعات کافی باشد.

به همین دلیل توصیه هایی که برای مقابله با چاقی می شود طی قرن اخیر ثابت مانده است. به طور مثال، اولین بند نسخه ی جدید (2015) توصیه های غذایی برای آمریکایی ها می گوید: “برای رسیدن به وزن مناسب، میزان کالری مناسب خود را انتخاب کنید.” صنایع غذایی از این سردرگمی استفاده می کند و با پیش کشیدن “فقدان شواهد کافی” از تصویب هر گونه مقررات برای محدود ساختن تبلیغات نوشابه و تنقلات ناسالم جلوگیری می کند.

اپیدمی چاقی نیاز به توجه فوری دارد. مصرف چربی ترانس باید متوقف شود. شکر اضافی باید از سبد غذایی خانواده ها حذف و مصرف دیگر کربوهیدراتهای فرآوری شده نیز باید به شدت محدود شود. سیاستهای ملی و جهانی باید به سمت تولید غذاهای پرارزش (پروتئین، میوه و سبزی، خشکبار) به جای غذاهای کم ارزش (ذرت و گندم) هدایت شود. و این تنها آغاز راه است.

منبع